پيشگفتار
معلم كسي است كه مسئوليت كمك به ديگران، براي ياد گرفتن و رفتار كردن به شيوههاي جديد و مختلف را به عهده دارد. (جيمز كامپتر ، 1994) يا به عبارت ديگر معلم فردي است كه بطور مستقيم مسئوليت آموزش گروهي را در يك زمان و مكان معين براي مطالب خاص به عهده ميگيرد. با اين تعاريف اشخاص بسياري در اين گروه قرار ميگيرند: والدين، مربّيان، همسالان، پليس و مددكاران اجتماعي، که در طول زندگي به طور مكرّر در نقش معلّم به ديگران درس ميدهند و به نوبه خود از ديگران درس میگیرند و اين فرايند از سالهاي اوليه زندگي تا پايان عمر ادامه مييابد. به هرحال، ما واژه معلم را به طور اختصاصي به كساني اطلاق ميكنيم كه به طور رسمي مسئوليت آموزش به دانشآموزان را در چهارچوبهاي معيني (يعني در زمان، مكان، و با توجه به قوانين و مقررات خاص) به عهده ميگيرند. در حالي كه تعليم و تربيت و يادگيري ممكن است در محلهاي گوناگوني روي دهد، با اين حال تقريباً اكثر جوامع و كشورها تشخيص دادهاند كه امر تعليم و تربيت بسيار مهمتر از آن است كه بشود آنرا به صورت پراكنده، تصادفي، نامنظم، دير هنگام و غيرنهادي اجرا كرد، يعني تعليم و تربيت افراد را نميتوان به دست تقدير و سرنوشت سپرد و به موقع آن را در اختيار افراد جامعه قرار نداد.
بنابراين: مدارس به وجود ميآيند تا امكان يادگيري را براي افراد به وجود آورند و در نتيجه آن زندگي سعادتمندتري و بهتری را براي آنها بهوجود آورند. مدارس آگاهانه ايجاد ميگردند تا به صورت منظم و پيوسته نوع خاصي از تجربههاي يادگيري را ارائه دهند كه برنامه درسي نام دارد. معلمان در هر جامعهاي به طور رسمي توسط نهاد خاصي استخدام ميشوند تا به وسيله آنها هدفهاي برنامه درسي تحقق پذيرد.
معلمان در فرآيند تعليم و تربيت براساس نوع برنامه درسي مسئوليت رشد رواني، ذهني، شخصي و اجتماعي دانشآموزاني را بر عهده دارند. لذا اگر قرار باشد معلمان رشد رواني، ذهني، شخصي و اجتماعي كودكان را تسهيل كنند خود بايد در اين ابعاد افرادي فرهيخته، و معرفت آموخته و كمال يافته باشند.
مسلماً از معلمان ديروز به اندازه معلمان امروز انتظار نميرفت، زيرا معلمان اين همه در كانون توجه مردم و متخصصان تعليم و تربيت قرار نداشتند. تا ديروز تفكر عامّه مردم اين بود كه اين خود دانشآموزان هستند كه عامل پيشرفت يا عقبافتادگي خود هستند ولي امروز پژوهشگران تربيتي اين فكر قديمي را قوياً رد ميكنند و نقش معلم را در سرنوشت تحصيلي دانشآموزان بسيار مهم تلقي ميكنند. تا ديروز معلمي كاري سخت و طاقتفرسا كه نيازمند عملكرد بالائي بود نشان نمیداد، بنابراين هركس با هر مقدار معلومات و تحصيلات به خود اجازه ميداد كه معلم بشود. هيچگونه معياري براي ارزشيابي عملكرد معلم وجود نداشت و كار او مستقل از نظارت و علمي و منطقي بود. عملكرد معلم بيشتر تابعي بود از وجدان كاري و اخلاق و شعور اجتماعي تا معلومات علمي، تفكر عمومي جامعه اين بود كه معلم فردي فاقد علم و تخصص (نسبت به ساير مشاغل تخصصي جامعه) است كه در رقابت براي كسب مشاغل مناسب و بهتر دچار ضعف میباشد. او فردي كم درآمد و قانع است كه در عين حال قادر است با بچهها حشر و نشر داشته باشد و با آنها بسازد. ناگفته پيداست كه چنين برداشتي از معلم و كار معلمي كاملاً تغيير يافته. معلمان امروز داراي تحصيلات آكادميك، و يكي از با ارزشترين و محترمترين مشاغل را در جامعه دارا بوده كه از نقطه نظر افكار عمومي جامعه از پايگاه اجتماعي بسيار بالائي برخوردار هستند. (سلامينژاد، 1387، ص 102)
در اين نوشتار به ملاكها و استانداردهايي توجه ميشود كه در نظام تربيت معلم و تأمين معلمان از اهميت زيادي برخوردار است. اين استانداردها اشاره به ويژگيها و معيارهايي است كه در چند بخش (برنامهريزي، محيط آموزش و فرآيند آموزش تدوين گرديده است.) هدف مطالعه، بررسي تأثير اين ملاكها و استانداردها بر اثربخشي معلمان در كلاس درس ميباشد.
دكتر جواد سليمانپور (سال 1395)
فهرست مطالب
فصل 1 : شاخصها و ملاكهاي معلمي 1
1.1 تعريف اصطلاحات اصلي 4
1.2 تعليم و تربيت استاندارد محور 4
1.3 شاخصهاي كيفيت 5
1.4 استانداردسازي ارزشيابي از كيفيت آموزشي كلاس درس 8
1.5 حرفهي معلمي و ويژگيهاي آن 9
1.6 پارهاي از ويژگيهاي معلمان 10
1.7 وظيفه و نقش معلمان پيشرو 11
1.8 تأثيرات ديدگاه سازندهگرايي 12
1.9 خصوصيات معلمان سازندهگرا 13
1.10 تيپشناسي معلمان 15
1.11 فايدهي تيپشناسي در آموزش و پرورش 18
1.11.1 ملاكهاي مطرح معلمي 18
1.11.2 خود وقفي 18
1.11.3 شخصيت 19
1.11.4 ثبات عاطفي 19
1.11.5 تفاوتهاي فردي 19
1.11.6 شأن و علاقهي شغلي 19
1.11.7 رهبري و هدايت 20
1.11.8 وضع ظاهر 20
1.11.9 صدا 20
1.11.10 منش 20
1.11.11 خلاقيت 21
1.11.12 مردم دوستي 21
1.11.13 اشتياق 21
1.11.14 شوخطبعي 21
1.11.15 ارتباط شغلي 21
1.11.16 روشهاي انساني 22
1.11.17 قابليتهاي كنش متقابل 22
1.11.18 ارتباطهاي كلامي 22
1.11.19 روشهاي تكليف- محوري 23
1.12 الگودهي معلم 24
1.13 علاقهمندي معلم 24
1.14 گرمي و همحسي معلم 25
1.15 انتظارات معلم 26
1.16 متغيرهاي جوّكلاسي 27
1.17 نظم و ايمني 29
فصل 2 : ابعاد استانداردسازي 31
2.1 نقش استانداردسازي در بهينهسازي آموزش و پرورش 32
2.2 ضرورت توجه به استانداردهاي عملكرد معلم 33
2.3 آموزش و پرورش استاندارد محور 34
2.4 استانداردهاي كيفيت معلمان 35
2.5 صلاحيتهاي عملكرد معلم 36
2.6 استانداردهاي عملكرد 39
2.7 استانداردسازي با تكيه بر قابليتهاي شخصي 41
2.8 معيارها و خصوصيات معلمان 42
2.9 خصوصيات شخصي معلم 42
2.10 خصوصيات معلم در ارتباط با يادگيرندگان 43
2.11 تشويق و تقويت پويايي و خلاقيت 43
2.12 خصوصيات معلم در ارتباط با يادگيري و آموزش 47
2.13 گزينش و آمادهسازي معلمان 47
2.14 اثربخشي كلاس و خلاقيت 49
2.15 اثربخشي كلاس درس 49
2.16 مديريت و اثربخشي 51
2.17 سوابق پژوهشي و مطالعاتي 52
2.18 استانداردهاي كيفيت بخشي عملكرد معلم 63
2.19 استانداردسازي محيط كار با معيار 5s 65
2.20 استانداردهايي براي عملكرد يك معلم خوب 66
2.21 استاندارد در عصر جهاني شدن 69
2.22 پيشنهادها 69
2.23 ضرورت توجه خاص به تربيت معلم 78
2.24 عملكرد معلمان از نگاه تحقيقات 79
2.25 سطح شرايط محيطي 82
2.26 سطح رفتارهاي معلم 83
2.27 سطح صلاحيتها 83
2.28 صلاحيت معلمي 83
2.28.1 صلاحيتهای شناختی معلم 84
2.28.2 صلاحيتهای مهارتی معلم 85
2.28.3 صلاحيتهای عاطفی معلم 86
2.28.4 صلاحيتهای اعتقادهای معلم 86
2.29 تلقی معلم نسبت به ارزشها 88
2.30 صلاحيت هويت حرفهاي معلم 89
2.31 سطح رسالت معلم 90
2.32 استانداردهاي معلم خوب 91
2.32.1 استاندارد 1: معلم خوب آموزش را طراحي و برنامهريزي ميكند 91
2.32.2 استاندارد 2: فضاي يادگيري را ايجاد و آن را حفظ ميكند 92
2.32.3 استاندارد 3: آموزش را اجرا و اراده ميكند 92
فصل 3 : مولفههاي پژوهشي 95
3.1 خلاصه تحقيق 96
3.2 نتيجهگيري به استناد فرضيه 98
منابع و مراجع 141
مناب