پیشگفتار
ویرایش جدید کتاب رواندرمانیهای معاصر گواهی بر پایبندی ما به بهروز بودن محتوای علمی است-اصلی که در خود عنوان کتاب نیز بازتاب یافته است. این نسخه، نمایی گسترده و دقیق از چشمانداز رواندرمانی در سال ۲۰۱۸ ارائه میکند. تاکنون بیش از یک میلیون دانشجو از ویرایشهای پیشین استفاده کردهاند و این کتاب به بیش از دوازده زبان ترجمه شده است. یکی از منتقدان آن را «اثری قابل احترام و کارآزموده» توصیف کرده بود-توصیفی که برای من موجب افتخار است.
در سال ۱۹۷۶، زمانی که دانشجوی تحصیلات تکمیلی در دانشگاه هاوایی بودم، ری کرسینی نخستینبار من را متقاعد کرد که با او همکاری کنم. از آن زمان، جذب بهترین نویسندگان ممکن و حفظ کیفیت این کتاب، به یکی از دغدغههای اصلی من در چهار دههی گذشته تبدیل شده است. باور دارم که هر نسخهی جدید، از نسخهی پیشین بهتر و پختهتر شده است.
برای فصل مربوط به رواندرمانیهای روانپویشی، نویسندهای جدید به تیم مؤلفان پیوسته است که فصل را بهروزرسانی کرده و توصیفهای متعددی از پژوهشهای نوین روانپویشی به آن افزوده است-از جمله مطالعهای در سال ۲۰۱۷ که اثربخشی برابر درمانهای روانپویشی و شناختی-رفتاری را مستند میکند. مایکل پی. منیاچی و لوری ساکت-منیاچی ، زوج آدلری، فصل مربوط به رواندرمانی آدلری را بازنویسی کردهاند تا نقش بنیادین جان کارلسون را-که هنگام نگارش این فصل درگذشت-برجسته سازند.
مارج ویتی نیز فصل مربوط به رواندرمانی مراجعمحور را بهطور گسترده بهروزرسانی کرده است. او در این فصل به نقد پدرسالارانهی درمان شناختی-رفتاری بر اساس تحلیل پراکتر (۲۰۱۷) و نظریهی خودتعیینگری رایان و دسی (۲۰۱۷) پرداخته است. دبی جافی الیس، همسر آلبرت الیس، فصل مربوط به رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی را بهروزرسانی کرده، بحثی گستردهتر دربارهی اهمیت قدردانی ارائه داده، و اطلاعاتی در مورد دسترسی به نوارهای ویدیویی رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی که برای انجمن روانشناسی آمریکا تهیه کرده، افزوده است.
دوست من، مارتین آنتونی (مارتی)، پژوهشگری برجسته و ریزبین است و فصل مربوط او شامل بهروزرسانیهای فراوانی دربارهی یافتههای اخیر در ادبیات رفتاردرمانی است-از جمله شواهدی که اهمیت رابطهی درمانی در درمان شناختی-رفتاری را مستند میسازد (کازانتزیس، دیتیلیو و دابسون ، ۲۰۱۷). مارتی همچنین اشاره میکند که در فهرست سال ۲۰۱۷ انجمن روانشناسی بالینی آمریکا از درمانهای روانشناختی دارای پشتوانهی تجربی، ۸۰ درمان برای اختلالات خاص گنجانده شدهاند که بیش از سهچهارم آنها درمانهای رفتاری یا شناختی-رفتاری هستند.
در فصل مربوط به درمان شناختی، اکنون بحثی دربارهی نقش آموزش ذهنآگاهی در درمان اضطراب و افسردگی در چارچوب شناختدرمانی نیز گنجانده شده است. مارجوری وایشار و آرون (تیم) بک همچنین به فراتحلیلهای اخیر اشاره دارند که از اثربخشی درمان شناختی-رفتاری پشتیبانی میکنند. آشنایی و همکاری با مارجوری و تیم بک، از پربارترین جنبههای تجربهی من بهعنوان ویراستار کتاب رواندرمانیهای معاصر بوده است.
روتالن یوسلسن و اروین یالوم فصل خود را بهروزرسانی کردهاند و در آن به حرکت روبهرشد بهسوی ادغام رویکردهای رواندرمانی پرداختهاند. آنها همچنین خوانندگان را با دو اثر جدید و مهم در حوزهی رواندرمانی وجودی آشنا میکنند: کتاب مشاوره و رواندرمانی وجودی عملگرایانه: صمیمیت، شهود و جستوجوی معنا اثر جری شاپیرو (۲۰۱۶) و کتاب ضروریات نظارت برای درمان وجودی-انسانگرایانه نوشتهی اورا کروگ و کرک اشنایدر (۲۰۱۶).
نویسندهی جدیدی به نام چارلز بومن به فصل مربوط به گشتالتدرمانی افزوده شده است. دکتر بومن تغییرات گستردهای در فصل قبلی ایجاد کرده و آن را بهروز و منطبق با دیدگاههای معاصر کرده است. من قدردان نگاه علمی دقیق او هستم، بهویژه توضیح سنجیدهاش دربارهی محدودیتهای شواهد در سنت گشتالت. او تأکید میکند که «آزمایشهای تصادفی کنترلشده، که پژوهشگران آنها را شواهد قوی تلقی میکنند، بیمار را از بستر خود جدا میکنند و هیچ شباهتی به موقعیت بالینی واقعی ندارند.»
هلن وردلی و میرنا وایزمن نیز فصل مربوط به رواندرمانی بینفردی را بهروزرسانی کردهاند و در آن به فراتحلیل اخیر، مانند پژوهش پالپاسر و همکارانش (۲۰۱۷) اشاره کردهاند. این مطالعه نشان میدهد که رواندرمانی بینفردی از میان انواع مداخلات رواندرمانی، بیشترین اثربخشی را در مقایسه با شرایط فهرست انتظار داشته است. آنها همچنین خوانندگان را با کتاب مهمی با عنوان رواندرمانی بینفردی برای اختلال استرس پس از سانحه اثر مارکویتز (۲۰۱۷) آشنا میکنند.
فصل مربوط به رواندرمانی خانواده اکنون نویسندهی همکار جدیدی دارد: مارک استنتون، معاون دانشگاه آزوسا پاسیفیک. او پیشتر نیز نسخهی نهم از کتاب کلاسیک خانوادهدرمانی اثر گلدنبرگ را بهطور مشترک تألیف کرده بود. استنتون فصل مربوط به خانوادهدرمانی در کتاب رواندرمانیهای معاصر را بهروزرسانی کرده و در آن مطالعات متعددی از سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ را گنجانده است، از جمله بحثی دربارهی چگونگی مواجههی درمانگران خانواده با «چالشهای منحصربهفرد خانوادههای امروزی که با الگوی تاریخی خانوادهی بهظاهر کامل و بدون نقصان سازگار نیستند.»
همچنین از دوست عزیزم راجر والش، که فردی چندساحتی با دیدگاهی آیندهنگر است، بهویژه سپاسگزارم. او فصل خود را که پیشتر دربارهی رواندرمانیهای تأملی بود، بازنویسی و بازعنوان کرده و تمرکز آن را بر ذهنآگاهی و ارتباط آن با همهی اشکال رواندرمانی قرار داده است. فصل جدید او که اکنون با عنوان «ذهنآگاهی و دیگر رواندرمانیهای تأملی» شناخته میشود، مرور استادانهای بر حجم انبوه و روبهگسترش ادبیات این حوزه است. برای من، بحث جدید او با عنوان «سایهی موفقیت» بسیار تأثیرگذار بود؛ بخشی که در آن به مشکلات ناشی از شتابزدگی و شور بیشازحد در پذیرش ذهنآگاهی در رواندرمانی اشاره میکند. اطمینان دارم که در جهان کسی شایستهتر از راجر برای نگارش این فصل وجود ندارد.
روانشناسی مثبت یکی از تازهترین و در عین حال هیجانانگیزترین پیشرفتها در حوزهی رواندرمانی معاصر است. در این نسخهی جدید از کتاب رواندرمانیهای معاصر، دو متخصص برجسته در این زمینه-طیب رشید و مارتین سلیگمن-فصل مربوط به رواندرمانی مثبت را بهروزرسانی کردهاند. بخش «خلاصهای از مطالعات پیامد رواندرمانی مثبت« در این فصل، مروری استادانه بر پژوهشهای اخیر در این حوزه ارائه میدهد، از جمله هفت مطالعهای که پس از سال ۲۰۱۶ منتشر شدهاند.
یکی از لذتهای تدوین چنین کتابی، همکاری نزدیک با دوستان است. جان نورکراس و لری بیوتلر را از بهترین دوستانم میدانم. هر دو نویسندگانی پرکار، باهوش و توانمند هستند که نثر فوقالعادهای دارند. هر سهی ما در زمانهای مختلف ریاست «انجمن روانشناسی بالینی» را بر عهده داشتهایم، و من قدردان دانش عمیق و دقتی هستم که این دو در بهروزرسانی فصلشان به خرج دادهاند.
لیلین کوماس-دیاز، از دوستان عزیز دیگرم و یکی از زنانی است که بیش از هر فرد دیگری به او احترام میگذارم. او دوفرهنگی و دوزبانه است و از نظر من بیش از هر کس دیگری با رواندرمانی چندفرهنگی آشناست. فصل بهروزرسانیشدهی او بر اهمیت تواضع و فروتنی در رواندرمانی متناسب با فرهنگ تأکید دارد. به سبک همیشگیاش، لیلین در پیشنویس اولیهی فصل جدید، به کتاب تازهاش اشارهای نکرده بود-کتابی با عنوان روانشناسی وومانست و موخریستا: صداهای آتش، کنشهای شجاعت که بهطور مشترک با تِما برایانت-دیویس (۲۰۱۶) تدوین کرده است. این کتاب اثری مهم بهشمار میآید و من اصرار داشتم که در فصل مربوط گنجانده شود.
در نهایت، همکاری دوباره با کن پوپ برای نگارش بخش پایانی کتاب، تجربهای دلپذیر و ارزشمند بود. در این فصل، گزارشی ناامیدکننده از وضعیت سلامت روان در آمریکا در سال ۲۰۱۷ (نگویین و دیویس، ۲۰۱۷) را مرور کردهایم، آمارهای بهروزشدهای از تعداد متخصصان سلامت روان در حوزههای گوناگون ارائه دادهایم، و به بررسی روند کند اما روبهرشدی پرداختهایم که در آن، برخی ایالتها به روانشناسان دارای آموزشهای تخصصی، اجازهی تجویز داروهای اعصاب و روان را میدهند. علاوه بر این، بحث تازهای نیز دربارهی «قانون گلدواتر» گنجانده شده است-قانونی که بسیاری از متخصصان سلامت روان را از تشخیص افرادی که ارزیابی رسمی آنها را انجام ندادهاند، منع میکنـد. این موضوع پیچیده و بحثبرانگیز، بهویژه پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶، اهمیت و ارتباط بیشتری پیدا کرده است.
در یکی از پیشگفتارهای چاپهای پیشین، ریموند جی. کرسینی به شش ویژگی کلیدی کتاب رواندرمانیهای معاصر اشاره کرده بود که به تداوم کارآمدی و محبوبیت آن کمک کردهاند. این اصول بنیادی، راهنمای تهیه و تدوین هر چاپ جدید کتاب بودهاند:
۱. فصلهای این کتاب به توصیف مهمترین نظامهای رایج در رواندرمانی معاصر میپردازند. از آنجا که رواندرمانی بهطور مداوم در حال تحول است، تصمیمگیری دربارهی اینکه چه مطالبی در چاپهای جدید گنجانده شوند و کدام موارد حذف گردند، نیازمند پژوهش فراوان است. در این فرآیند، نظر اساتید دانشگاهها نقش تعیینکنندهای در شکلگیری تغییرات داشته است.
۲. برای نگارش هر فصل، شایستهترین نویسندگان ممکن انتخاب شدهاند. نظامهای رواندرمانی نوظهور توسط بنیانگذاران آنها معرفی شدهاند؛ در حالیکه نظامهای قدیمیتر، توسط افرادی شرح داده شدهاند که بیشترین صلاحیت را برای توصیف آنها دارند.
۳. این کتاب با انضباطی دقیق تدوین شده است. هر نویسنده موظف بوده از ساختاری مشخـص پیروی کند که در آن طول و شکلبندی بخشهای مختلف محدود و تعریفشده است. هدف از این ویژگی، تسهیل مقایسهی میان نظامهای رواندرمانی مختلف است-چه از طریق مطالعهی افقی (یعنی مقایسهی بخشهای مشابه در فصلهای گوناگون) و چه از طریق مطالعهی عمودی مرسوم (یعنی مطالعهی فصلبهفصل). بخشهای اصلی هر فصل شامل: مروری کلی بر نظام مورد بحث، تاریخچهی آن، نظریهی شخصیت مرتبط با آن، شرح مفصل شیوهی اجرای رواندرمانی در چارچوب آن نظام، و نیز کاربردهای گوناگون آن رویکرد درمانی است. افزون بر این، در کنار هر نظریهی درمانی، یک مطالعهی موردی نیز ارائه شده که تکنیکها و روشهای آن رویکرد را بهخوبی نشان میدهد. دانشجویانی که به دنبال نمونههای موردی دقیقتر هستند، میتوانند به جلد مکمل این کتاب با عنوان مطالعات موردی در رواندرمانی (ودینگ و کرسینی، ۲۰۱۴) مراجعه کنند؛ کتابی که برای هر فصل اصلی از رواندرمانیهای معاصر، یک مثال بالینی ارائه میدهد. دانشجویانی که بهدنبال درک عمیقتری از رواندرمانی هستند، از مطالعهی هر دو کتاب سود خواهند برد.
۴. رواندرمانیهای معاصر با دقتی فراوان ویرایش شده است. هر بخش از کتاب بهدقت بررسی میشود تا از تناسب و وضوح محتوای آن اطمینان حاصل شود. در طول تاریخ طولانی این کتاب، تنها یک فصل بوده که نسخهی اولیهاش بدون تغییر پذیرفته شده است. برخی از فصلها حتی تا چهار بار به نویسندهی اصلی بازگردانده شدهاند تا در نهایت مورد تأیید قرار گیرند.
۵. فصلهای کتاب تا حد امکان مختصر نگاشته شدهاند، بیآنکه از جامعیت در ارائهی نظامهای رواندرمانی کاسته شود. ما همواره بازخوردهایی دریافت کردهایم که بر ضرورت وضوح، اختصار و مستقیمبودن مطالب در رواندرمانیهای معاصر تأکید داشتهاند. این بازخوردها را جدی گرفتهایم و در هر ویرایش جدید، تمام جملات با دقت بازبینی میشوند تا از تکرار و اطلاعات زائد جلوگیری شود.
۶. واژهنامهی هر نسخهی جدید، بهروزرسانی و گسترش یافته است. یکی از روشهای مفید برای آغاز مطالعهی هر فصل، مرور مدخلهای مربوطه در واژهنامه است؛ این کار به دانشجو کمک میکند تا ذهنیت مناسبی برای درک نظامهای درمانی مختلف پیدا کند. نظریهپردازان شخصیت اغلب زمانی که واژهی موجودی برای بیان ایدهی آنها کافی نباشد، واژگان جدیدی ابداع میکنند. این ابتکار به روشنتر شدن مفاهیم آنها کمک میکند، اما در عین حال ممکن است فهم فصل مربوطه را دشوارتر سازد. مطالعهی دقیق واژهنامه برای خواننده پاداشی ارزشمند خواهد داشت.