کلاری و برادر بزرگش بی صبرانه منتظر فرارسیدن تابستانند تا به کورنوال پیش پدر بزرگ و مادر بزرگشان بروند و با پسر عموی خود بازی کنند اما وقتی سایه شوم جنگ نمایان میشود زندگی عادیشان به پایان میرسد.