داستان کتاب

شب‌ های روشن شرح اشتیاق جوانی رؤیا پرداز است که زندگی را در تنهایی به‌ سر می‌کند و به دنبال گمشده‌ ای که با او همزبانی کند، هر سو می رود. تا عاقبت در کنار آبراه با دوشیزه‌ ای گریان، که او نیز عاشقی شیدا و تنهاست، آشنا می‌شود و خیال می‌کند که ایام تنهایی‌ اش به سر آمده. در گفته‌ های جوان، که شرح رؤیاهای شبانه‌ اوست، صدای خود نویسنده محسوس است. از این‌ روست که داستان به زبان اول‌ شخص نوشته شده و رنگ حدیث نفس دارد.