به یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم؟ (فردوسی)
امروزه نوشتن کتابی درباره روانشناسی بیخردی راحتتر از روانشناسی خرد است چون نمونههای آن در دسترسترند و در محافل گوناگون هم پیدا میشوند از کوچه و بازار گرفته تا رسانهها و روزنامهها، از افراد گمنام و عادی گرفته تا سرشناسان. آنها به راحتی در مصاحبهها شرکت میکنند و از خود و زندگی خود و فتوحات و پیروزیها و نقطهنظرات و فلسفه خود در زندگی که باعث شده چنین سربلند از آب درآیند بهتفصیل صحبت میکنند اما خردمندان واقعی تا این حد در دسترس نیستند.
خرد برای ما ایرانیان واژهای بسیار آشنا است. ادبیات ما مملو از حکایاتی است که رفتارهای خردمندان و بیخردان را به تصویر میکشند. با وجود این مطالعه آن با رویکردی علمی دشوار است. چرا برخی افراد از دل تجارب خوب و بد خود پختهتر بیرون میآیند و رفتهرفته خردمندتر میشوند و برخی دیگر اشتباهات خود را بارها و بارها تکرار میکنند و همچنان که پیر میشوند تغییر چندانی در جهانبینی آنان ایجاد نمیشود؟ آنها از تجارب خود درس نمیگیرند و گاه درسهایی نادرست استخراج میکنند. خردمندان چگونه افرادی هستند؟ چه ویژگیهایی دارند و نوع نگاه آنها به زندگی چگونه است؟ و چطور به این میزان خرد دستیافتهاند؟ این کتاب تلاشی است برای یافتن پاسخ این سؤالات.